قفس نفس!!!
بسم رب المهدي
_پرواز را مي فهميد ، فقط مي خواست در كنار محبوبش آن را تجربه كند.
اما اسيري بود ميان سيم خاردارها ،
هرچه بيشتر براي رهايي تلاش
مي كرد ،بالهايش زخمي تر ميشد.
........
_من هم پرواز را مي فهمم ،
من هم مي خواهم تا آغوش
محبوبم پرواز كنم...
اما ، اسيرم در قفس نفس ،
اما درگيرم با سيم خاردارهاي هواي نفسم ،
اما زمين گيرم به خاطر بار سنگين گناهانم...
هر لحظه از محبوبم دورتر مي شوم ، مي بينم
هر لحظه آغوشي ، كه براي من باز است بسته تر مي شود ، مي دانم
و مي دانم كه دواي دردم سخن زيباي سردار شهيد علي چيت سازيان است كه گفت :
" کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند،که در سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشد "
فقط نمي دانم چرا كاري نمي كنم...!
اللهم عجل لوليك الفرج
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۱ ساعت 10:36 توسط صاحب دلان 313
|
آقا اجازه ! دلزده ام از تمام شهر